مطلب دزدی!!! وااااااای

 من یه دوست عزیز و باحالی دارم (همون پیشکسوته) که خیلی هم پایست .

ولی این پایه بودنش گاهی اوقات منجر به این میشه که بقیه دسته صندلی هم نباشن، چه برسه به پایه !!!!

این دوسته من با دقت تمام همه چیز رو نظاره میکنه ( از این جهت، آدم ذوق می کنه) بعد با همون دقت و چندتا دقت بیشتر از اون، هرچی پته داشتی برات میریزه توی آب(نه رویه آب) از هیچ نکته ای هم فروگذار نمیکنه !!!

تازه خدمت مهمه دیگه ای که به بشریت میکنه اینه که هر چه پته باقیمانده و هنوز توی آب نریخته ، پیش خودش نگه می داره ودر مواقع نیاز، در جهت ضایع کردن از آن بهره می گیره ( حالا اگه در جمع ضایع بشی ، مولار پته ی به کار رفته در واکنش ودر نتیجه بازده عملی بیشتر است !!!!!!!!!!!)

ـ یکی نیست بهش بگه خب وقتی آدم از تیریپ احساس و اینا خوشش نمیاد ،اینجوری مینویسه دیگه!!می خوای بره ۲ متر زمین رو بکنه بعد توش شنا کنه ؟؟ چرا گیر بیخود میدی؟؟!

ـ بعدشم اینقدر بخیل نباش!! بذار ملت هر چی میخوان به نرخ دولتی دزدی کنن !!( البته تو چه بخوای چه نخوای افراد باهوش و استعداد ، خودشون دزدی را می کنند)

نکته اخلاقی:

 ۱-مواظب پته خودتون باشین و با طناب ببندینش به پایه صندلی

 ۲- هر چه را که دوست داشتید ، از هر جا که بود ، دزدی کنین  و اگر صاحب مال  شاکی شد،کار خود را استمرار ببخشید ( فقط لعن و نفرینش رو پشت سر من نفرستید...)

 ۳- از دوستان عزیز و پایه ی خود تشکر کنید

امتحان=جهانی غیر عادی(برو بابا...!!!)

         

همیشه اینجوریه که از اول امتحانای ما تا آخر اون همه چیز غیر عادی میشه. تا جایی که وقتی شب می خوام روی تختم بخوابم می ترسم که صبح از روی آسفالت کوچه پیدام کنن !!!

این زنجیره تغییرات ایندفه از اوون جایی شرو ع شد که دوشنبه ۳۰/۸/(از سه شنبه امتحانا شروع می شد)

موقع برگشت به خونه خیال کردم کوچه رو اشتباه اومدم . چون کارگر های زحمت کش!!شهرداری به خاطر لوله نمی دونم چی چی ،کوچه رو که قبلا صاف! بود به شکل راه راه در آورده بودن...

از فرداش هر روز صبح که مثلا نرمال بودم و می رفتم مدرسه ، اولین نفری که می دیدم جواب سلام نمی داد...دومی رو شو بر می گردوند...سومی بد نگام می کرد ..خلاصه ؟ نفری که از کنارم رد می شد با هام دعوا و اینا می کرد !! حالا چی شده ؟؟!!طرف خودشم نمیدونه... 

نکته:  در چنین روزهایی لفظ رویه اعصاب راه برویه، برو بابا کاربرد فراوانی دارد!! 

ولی هر روز که خودم معلوم نبود چمه ،از اولین نفری که توی سرویس می دیدمش تا آخرین نفری که در طول روز (بازم توی سرویس) می دیدمش همه الکی خوش بودن...

توی این چند روز معلم و مشاور و... رو هم که نگو. مثلا همین مشاورمون این هفته از کار شبانه حرف نزد. که این غیر عادی ترین رفتاریه که می تونه از خودش در وکنه !!!

تعداد   Hi  bye  های روزانه من هم از ۱ بسته به روزی ۲ بسته + ۱ بسته آلوچه افزایش پیدا کرده بود. ولی در نهایت لاغر شدم!!!

تعداد جوش های روی صورت بروبچ هم که سر به فلک کشیده بود!!

بد تر از همه هم این بود که بساط نمایشگاه خوشگلمون رو بر چیدن...

تازه اگه از همه اینا هم که بگذریم : عروسی یکی از اقوام و ماه عسل یکی دیگشون از اقوام و مرگ اون یکی از اقوام وعمل چشم اون یکی از اقوام و عوض شدن تاریخ عروسی دو تااز اقوام مرتبط به اون یکی از اقوام و مریض شدن سخت یکی دیگه از اقوام و داشتن وقت دندون یزشکی برای خود صاحب این همه اقوام،

از دیگر اتفا قاتی است که طی همین چند روز و به افتخار امتحانات ما افتاد( حالا تو درست رو بخوووون.....!!!)

خدا رو شکر امتحانای نیم ترم تموم شد و من ایندفه هم سالم موندم...!!! 

من امروز افتتاح شدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

با تلاشهایه فراوانی که در طول عمر داشتم بالا خره امروز  با تشویق بعضی دوستانه یشکسوت در زمینه وبلاگ داری ,تونستم یه فعالیتی انجام بدم. دست خودم درد نکنه که این همه زحمت می کشم. ( خب از شما هم ممنونم .!!! منو نزن.....!!!)