قبلا و حالا

چندی پیش می پنداشتیم که:

واقعا یکی از قابل تقدیر ترین کارهای رئسای دانشگاه ما در این چند ماه اخیر، ساختن سر دری در شان این دانشگاه است! هرچند بعداز چند ماه ،هنوز ستون های کنار در هم به اتمام نرسیده و این خود گویای بزرگی کار است  و ایضاً  تنبلی کارگران !

 و امید داشتیم که با وجود این سر در، دانشگاه ما هم  در حد دانشگاه تهران و شریف معروف شود و شاید بیشتر! چراکه  عظمت این سر در، به از آنهاست! و اگر خدایمان بخواهد، در آینده ای نزدیک  پشت 5 هزار تومانی عکس دانشگاه خود را نظاره گر خواهیم بود و  بتوانیم به جمله ی مردم فخر بفروشیم!

اما حال شصتمان خبردار شد که زهی خیال باطل! چرا که :

هدف از ساخت این عظیم سردر، چیزی نیست جز رضای خدا و نارضایتیه خلق خدا . و بعد از اتمام کار ِ ساخت و بهره برداری از آن در راستای اهداف والایشان، بدون شک ضعف عقلانیه مسئولان دانشگاه نمایان تر می شود! و به وضوح می توان دریافت که چرا دانشگاه ما را دانشگاه تهران  ننامیده اند! مگر غیر از آن است که ما هم در تهران تحصیل می کنیم؟

اما آنچه ما را اینگونه آشفته ساخته، این است که این سر در به منظور جدا سازیه راه ورود و خروج خواهران و برادران بنا شده! و گامی دیگر در حفظ حریم نوامیس میهن است. و گویا اختلال در حفظ نوامیس تنها در آن 2 متر راه صورت میگرفته و بس! که با وجود این سردر و جدا سازیه درها ، افراد متنبه شده و حساب کار دستشان می آید و نوامیس از غیر نوامیس جدا می شوند دیگهههه!!!

اینگونه که ما شاهد غربال انسان ها هستیم ، تنها مکان هایی که از دست رفته، سینه ی قبرستان هاست! و شاید دستشوییه بعضی پمپ بنزین های بین راه ها!! و شاید حمام بعضی خانه ها و مأکداً اتاق های مستر!  

 

  

تقریبا یه بچه ی 6 -5ساله بودم که فک میکردم چون عروس موهاشو شینیون میکنه و انواع و اقسام فیکساتورها رو به موهاش میزنن، صورتش هم دارای همه مدل رنگ و روغنه ، و مژه مصنوعی داره، برای همین صبح روز پاتختی حتما باید بره حموم تا موهاش و صورتش  تمیز بشه!

و فک میکردم اون حمام معروف دامادی هم به این دلیله که داماد برای شب عروسی کارای زیادی بر عهده داره( این کارای زیاد توی ذهن من مقدمات عروسی و اینکه ماشین رو گل بزنه. عروس رو از آرایشگاه بیاره. برقصه. رانندگی کنه و این تیپ کارا تعریف شده بود !) و داماد  به خاطر همین فعالیت زیادش، زیاد عرق میکنه و باید خیلی اساسی حمام کنه! برای همین حمام دامادی معروف شده!

و فکر میکردم مراسم پاتختی به این دلیل پاتختی نامیده میشه که اون روز همه جهیزیه رو میبینن و تخت هم جزء واجبات جهاز هست! و همیشه برام این سوال بود که چرا  "پاتختی" ؟ چرا مثلا  " پا مبلی"   نمیگن!!  گاهی هم در جواب این سوال خودم رو توجیه میکردم که شاید قدیما  عروس روی تخت میشسته و بقیه آدما پایین تخت مینشستن و هر کی میخواسته برقصه میرفته بالای تخت!

( البته هیچ وقت این تیپ سوالهای ذهنیم رو از کسی نمی پرسیدم! دوست داشتم خودم دلیلش رو پیدا کنم و شاید از این حیث بود که همیشه بچه ی کنجکاوی بودم!)

هنوزم هر وقت عروسی میرم به یاد سادگیه خودم میفتم و بی اختیار می خندم!