سوک سوک!!

  این باد شدن رگ غیرت پسرا به هیچ دردی هم که نخوره ، در یک مورد خیلی مفیده!! فقط باید  شارژرش دستت باشه!!

چند روز پیش با دورنمای رسیدن به هوای آزاد ، شال و کلاه کردیم و شام خریدیم، رفتیم توی پارک در کانون داغ خانواده  بخوریم. همچین که نشستیم تا با آرامش یه گاز به این ساندویچمون بزنیم یه آقای گربه  اومد جلو چشممون!! فک نمی کنم دیگه لازم باشه در مورد خودم و گربه چیزی بگم! انقدر قبلا گفتم که الان هر کی توی خیابون از گربه بترسه شما حدس میزنین گیلاس باشه!!  به هرحال رویت گربه در موقع گاز زدن ساندویچ معادل با کوفت شدن غذای من بود!! اگه خودم میخواستم  تمام وقت دنبال این گربهه بدوم اونوقت کی غذای منو میخورد؟؟  خوولاصه  یه پسر بچه ۸-۹ ساله داشت از کنارمون رد میشد. منم تنها با نیت سوء ، بهش گفتم:

:ـ آخه به تو هم میگن پسر؟؟

:ـ  تو که از دخترا بدتری! ( این کلمه روی پسرا در این سن تاثیر شدیدی داره!!!  حاضرن هر نوع بیگاری و باگاری رو انجام بدن ولی مثل دخترا نباشن!!) 

:-خیلی ترسویی!!! ( در اینجا چشمان پسرک برق نففففس کش زد!)

:-اگه راست میگی  که شجاعی برو دنبال اون گربهه  فراریش بده !! منم میبینم بلدی یا نه!!!

..

.

و اینگونه بود که پسر بچه بدبخت برای اثبات سیب زمینی نبودن خودش، یک ساعت و نیم بی وقفه دور پارک دنبال اون آقا گربه میدوید!!!

*************************

میخوام یه فراخوان ملی بدم و هرچی اسفند توی این کشور هست جمع کنم و یه جا برای مامانم دود کنم که چشم نخوره!!

ماشالا از هر انگشتش شونصد تا هنر میپاشه بیرون!!! هر کاریشم میکنیم کوتاه نمیاد که!!! دائم ما باید مستفیض بشیم!!!

یه نمونه اش اینه که خیلی ساده این ماشین لباسشویی ما رو تبدیل کرده به کارخونه رنگرزی!!!

چند وقت پیش یه مانتو کرم که خیلی هم دوسش داشتم رو توی کمدم آویزون کرده بودم! بعد از چند روز هر چی دنبالش گشتمو کمد رو زیرو رو کردم و کمد لباسای بابامو گشتم که نکنه اشتباهی برداشته باشه و اینا، اصلا انگار این مانتو  از اول وجود نداشته! نبود که نبود!! اینجا بود که دست به دامن مامان خانوم شدم و آنگاه شصتم خبر دار شد که  اون مانتو قهوه ایه که انگاری آشنا میزد ، ورژن جدید همون مانتو کرمه هستش!! و مانتوم کرم رنگ توی ماشن رفته بودو   طی یک چشم بندی  قهوه ای بیرون اومده بود!!!  جل الخااالق!!!

لباس خواب سفید خوشگلم رو که ۲ بار هم نپوشیده بودم حتی،با هزار نذر و نیاز سپردم دست مامانم. ولی ....

صورتی تحویل گرفتم عزیزم!!!

یه مدت بود این بابای بیچاره ام سعی میکرد نه عرق کنه ،نه چیزی بخوره ،نه نفس بکشه، نه فعالیتی کنه که تحت هیچ شرایطی لباساش کثیف نشه! چون بیچاره هر وقت لباس سفید یا رنگ روشن تحویل مامانم میداد ، صورتی خال خال پشمی تحویل میگرفت!!!

از بس لباس صورتی پوشیده بود که چند بار توی کوچه  آدما به جای خواهرش  اشتباهی گرفتنش!!!

این خواهرم یه حوله داشت سفید با گلهای رنگی بود. مامانم حس کرد این رو باید بشوره. بعدش طبق معمول  حوله صورتی با گلهای رنگی  رسوند دست صاحبش. چند وقت بعد تر دوباره حس کرد فقط یه قسمت این حوله بینوا لک شده. این بود که روی اون قسمت به شعاع یک کله، وایتکس ریخت!!! خب طبیعتا اون قسمت سفید شده! رنگ گلهاش هم رفته! بقیه حوله صورتی گلداره!!!

یه وقتا فک میکنم اگه بخوام تک تک لباسای رنگرزی شده رو بذاریم کنار و دیگه نپوشیم باید حداکثر یک ماه بعد بابامو با لباس سفید راه راه مشکی از پشت میله های زندون بکشیم بیرون!! ( تا حالا به این فک نکرده بودم که بابام هم میتونه شکل دالتون ها بشه!!! )

البته اینم بگم که مامانم خیلی سعی میکنه!! بیچاره لباسای سفید و رنگی رو جدا میریزه توی ماشین ولی به هر حال ..

من که فک میکنم این ماشین لباسشوییمون تف رنگی میکنه روی لباسا!!!

*************************

پینوشت: دوستان عزیزم برای اینکه مدت زیادی بود آپ نکردم معذرت میخوام. اگه اون زمان اون پست رو نمی نوشتم و نمی گفتم که هر روز آپ میکنم مطمئن باشین که هر روز آپ میکردم! در اون زمان لازم بود با خودم لج کنم تا به کارام برسم که البته باز هم نرسیدم!! میخواستم تا پایان خرداد دیگه اینجا چیزی ننویسم ولی شرمنده محبت دوستان شدم و این پست از زیر دستم در رفت...

 پینوشت: از طرف چند تا از دوستان به بازی دعوت شدم. قبلا این بازی رو من انجام دادم. این دفعه کوتاه بیاین دیگه!

 

نظرات 25 + ارسال نظر
نگین جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:57 ب.ظ

اولللللللللللللللللللللللل

تبریک

نگین جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:58 ب.ظ

دیرام دیراممممم
دیرام دیرام

:دییییی

نگین جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:01 ب.ظ

دیدی اول شدم گیلاسم
کامنتتو خونده بودم داشتم به این فکر میکردم که
گیلاس چطوره چرا من هیچ خبری ازش ندارم
کامنتش یه جوری بود
خلاصه یه جوری بود نه ؟
الان خوبی ؟
هوارتا تا بوس گلم
وقتی نمیای یا کم میای
یا کار داری
یا ناراحتی
یا دلت میگیره
دلم برات تنگ میشه
آخه تو گیلاس شیطون بودی وقتی اینجوری اروم میشی یه جوری میشی

ایوللللللل
شرمنده نگین جون!
قراره ۱ ماه دیگه درست بشه!!!
شایدم یه جوری! ولی نمیدونم منظورت چه جوره!!
قربون محبتت نگین!!! من وقتی دلم تنگ میشه بعدش ناراحت میشمو دلم میگیره و نمیامو .....
این حرفو نزن که آتیش میگیرم!!!
چند وقته همه اینو میگن و داغ دلم تاره میشه!!!
دلم اون موقع های خودمو میخواد!!!!

نگین جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ب.ظ

میرم پستتو میخونم باز کامنت میذارم

باشه عزیزم

نگین جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:43 ب.ظ

خوب خوب
خوندممممممم :دی
گیلاس خودمو خبر میکردی
میومدم گربه رو بغل میکردم مینشستم کنارت
وایییییییییییییییی
پیش پیش

وای خدا .... =))
چرا اینقدر مامانتو اذیت میکنه ...
بچه بزرگ میکنه بیاد بگه مامانم لباسارو رنگی میکنه :دی =))

چرا حالا همه صورتی ؟
یادمه یکی از دوستام یه کفش کرم رنگ داشت
خیلی هم خوشگل بود
اسپرت بود
داده بود مامانش بندازه تو ماشین
اونم مثل تو
با این تفاوت اون صورتی یا قهوه ای نشده بود
فیروزه ای شده بود =)) ولی بازم خوشرنگ بود
حالا اون مانتو خراب شد یا هنوز قابل استفاده است ؟

حالا تو خودشو ناراحت نکن .... خودت یه بار بشور ببینم چیکاره ای ؟
خبرشو به ما بده :دی

هوارتا بوسسسسسسسسسسسس

خسته نباشی
ای تو روووحت!!!
نگین اینجوری میگی گربه بغل میکنی حالم بد میشههههههههه

نه دیگه اینجوری برداشت نکن!
من خاک پای مامانم هستم! دستشم می بوسم!
اینم چون تقصیره خودش نیست گفتم!!
به هر شکلی هر ۲ تا لباسی رو که توی ماشین میندازیم تغییره رنگ میده!!!
والا!!
مامانم هم بی گناهه۱!

نه قابل استفاده است!!
چند بار تنهایی شستس رنگش برگشت!!!
:دیییییی

من ؟؟ من بشورم؟؟؟ من جورابام رو هم نمیشورم!! اگه ماشین لباسشویی نباشه ترجیح میدم انقدر بپوشم که دیگه از کثیفی بندازمش دور!!


بووووووووووووووووس
قربووونت

اقلیما جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام
خیلی خبیثی گیلاسی!!!
به اون بیچاره چی کار دراشتی!!!
یه سئوال:حالا چرا همشون صورتی میشن؟
خوب منبع رنگ رو عوض کنین تا تغییر رنگای بهتری داشته باشین خواهر!!
یه راه دیگه هم اینکه:خودتون لباسا رو بشورین!!
جواب پینوشت:خواهش میکنم،دفعه ی آخرت بتشه دیگه تکرار نشه!!!!
خوش باشی
فعلا با ی تا های

خبیث خودتی و اون گربه زشته!!

من چه میدونم!!! دیکتاتوریه ماشین لباسشویی در خانه ما حکمفرماست!! هر رنگی ماشین بگه!!

نه! همن مامانم لباسا رو میشوره خوبه دیگه!!! بی لباس باشیم بهتر از اینه که خودمون لباس بشوریم!!!

بیشین بینیم باااا

قربونت

پـانـیـذ جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ب.ظ http://Www.PaNizZ.BloGfa.Com

باااااااااااابببببااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

جااان؟؟

یوسف جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ب.ظ http://jesustears.persianblog.ir

شلام گیلی جونم..خوبی؟؟؟؟ :)
ای بابا زورت به پسر بچه مردم رسیده؟!!..من اون پسر بیچاره رو گیر بیارم بهش بگم دخترا هم تو سن تو از این بدشون میاد که بهشون بگن ترشیده!!.. =)) اصن تو به اون پیشی چیکار داشتی!! :(

می گم من که لباس نمی شورم می دونم که سفیدا باید جدا شسته شه و رنگی ها جدا..!..تازشم لباسای حساس هم باید با دست و با آب ولرم و حتی سرد شسته بشه!!..ترجیحا پودرشم باید به مقدار لازم باشه نمونه اش مشکین تاژ!! =)) چه تبلیغاتی شد!! :دی ببین بیا اسفندو واسه من دود کن!! :دی

اصن تو آپ نکن..ما که گفتیم آپ نکن..چرا الان آپ کردی؟! :دی تازشم این بازیو نکرده بودی..منم کوتاه نمیام!! :دی

اون پسره احمق حقشه با اون گربه احمق تر بپره!!!!!

پیشی به من کار داره!!!

من منظورمو بد فهموندم دیگه شما اینجوری نگوو!!!
مامانم کارشو خوب بلده!!! خانه داریش بیسته! ولی واقعا هنوز نفهمیدیم که کجا به کجا رنگ میده که اینجوری میشه!!!

تو رو اگه خودتم بسوزونن با ز شم میخوری !!!

تو که مهم نیستی!!! منظورم بقیه بودن!!

قزن قلفی شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:41 ب.ظ http://afandook.blogsky.com

برویم بخوانیم بعد بیایم بنگارین !

کلاس کند خوانی رفتی؟؟

شاذه شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:12 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلاااااااااااام
فک کردم پسوردتو یادت رفته!!!
خب پس خدا رو شکر یادته.
وااااای منم یه بار یه جا مهمون بودم لباس رنگیمو کردم تو ماشین. پیرهن نوی صابخونه رو رنگ کردم! آخخخخخخخ از خجالت مردم. ولی خدا رو شکر با وایتکس خوب شد
من سانودیچ می خوام خودمو کشتم ظهر دو تا لقمه کمتر بخورم. اصصصصصن رژیم به من نیومده. امشب میرم یه ساندویچ پر از سس خوشمزه با نوشابه می خورم تا روی استکبار جهانی کم بشه!!
البته امیدوارم اون دور و بر گربه پیدا نشه

تا چند روز دیگه اگه آپ نمیکردم تاریخ انقضای ذهنم میگذشت و یادم میرفت!!

یادم باشه هیچ وقت شما رو دعوت نکنم!!!

گفتی سس یاد ساندویچ کالباسای پر سس هایدا افتادم!!! من ساندویچ میخوااااام

شاذه جونی یه مدت به خودت تلقین کن که از همه غذاها بدت میاد! جدی جدی بدت میاد و تا سال بعدش میشی نی قلیون!!!

پـانـیـذ شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:27 ب.ظ http://Www.PaNizZ.BloGfa.Com

چه عجب قبونت برم ...
دیشب خوندم اومدم کامنت بذارم ...مهمون اومد باسمون بعد نشد چیزی بنویسم ...


حالا همه ی اینا خوبه که ....
من ابتدایی بودم ...
مغنه ی سفیدم رو سرمه ای از ماشین تحویل گرفتم !!

میگم ... چرا همه چیتون حالا با صورتی قرار داد می بنده؟؟!!؟؟


یه بارم پسر خالم همراهه همسره گرامی داشتن میرفتن هلند ...
خب ما هم اومدیم باهاشون تا تهران ...

بعد فک کن تو راه لباسم لک میشه ...
مامان جان عقلشون شکوفا میشه رو بلوزم
وایتکس ریخت ...
بعد فک کن حالا تو فرودگاه ... میونه اون همه ادم ...
همه اون گوشه ی لباسم نیگا میکنن ...

....!!
همین دیگه ....
سرتو درد نیارم خواهر ....
بووووووووووووووووووسسسسسسسسسس

تازه ....
از این که کامنت گذاشتی واسم ....
کلی ذوق مرگ شدم ... !!!


قبونت بشم .... فدات

تو باید بشینی درس بخونی جوون!!!
مگه امتحان نداری؟؟؟

ما عاشق صورتی هستیم!!

خندهههههههه
پس چه جکی بودی توی فرودگاه!!!
شما کجا زندگی می کنین؟؟

خوشحالم که خوشحال شدی

قربونت

کامیار شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:24 ب.ظ http://maahkum.blogfa.com

سلام.........خوبی؟.......وبلاگ قشنگی داری........خیلی مهربونه.......جالب بود........لینکت کردم......موفق باشی.../

مرسی ممنون
شما لطف دارین

[ بدون نام ] یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:10 ق.ظ

سلام ... چقده دلم برات تنگیده بود آخه

ببین من یه شال قهوه ای دارم اصلا رنگشو دوس ندارم ... میشه بدی مامان برام صورتی کنه ؟؟

------------

کل این چند خـط پستم منظــورم اون آدمایی که لباس خرس و حیوونای مختلف میپوشن و جلوی مغازه و فروشگاه میمونن !!! اگه باز نگرفتی بیام راهنماییت کنم ؟؟ هوووووم؟؟

منم دلم تنگ شده بود

میخوای یه کاری کن! اون شالت رو بده به من به این مانتوم میخوره رنگش! بعدا برو یه صورتی هم بخر! هوم؟؟


آهان!! حالا افتاد!!

مریم یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://maboodeman.persianblog.ir

سلام خانومی
بلاگ جالبی داری
امیدوارم موفق باشی

ممنونم عزیزم
لطف داری

زیر نور ماه یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 ب.ظ http://lemonrose.blogfa.com

سلام گیلی جوووونیه ایضا کم یاب..
خوفی سلامتی؟با درسا چه می کنی؟
الاااااهی چه مامانای مشابهی داریم ما!!
مامان من دو بار تا حالا خوب عملیات رنگرزی انجام داد که پسندیدم! یه بلوز و یه تیشرت داشتم سبز..هر دو رو لیمویی کرد!منم که عاشق لیمویی و زرد!

در مورد موندن یا نموندنم باید بگم که نه نمیرم!خودم هم به بلاگستان و دوستام با این که شاید به چشم نیاد یه دلبستگی پیدا کردم..بگذریم از این چند وقت که نه فرصت بود و نه انگیزه ای.. ولی حس خوبیه گذاشتن مطلبی که خوانندش برای چند لحظه ای هم که شده به فکر بیافته یا مثل نوشته های تو سر شوق بیاد و حتی برای لحظه ای لبخند و شادی روی لباش بشینه..

گیلاسی مراقب خودت باش..حسااااااااابی موفق باشی..منتظر پستای بعدیت هم هستیم..
قربانت بای تا بعد..

کم یابیه ما به پای شما نمیرسه!!!

میگذره عزیزم

خوبه!!! البته منم صورتی دوسنت دارم ولی رنگ خود لباسام رو بیشتر دوست دارم!!!

خیلی خوبه که میمونی! و خوشحالم اگه تونسته باشم لبخند روی لباتون نشونده باشم!!!

تو هم همیتطور عزیزم

ژ یگولو دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:33 ق.ظ

تو اپیدی به من هیچی نگفتی...گریههههههه

شدم نفر بیستم...
گریهههههههههههههههه..

من برم گریه هامو بکنم بعد میام کامنت میزارم واست...

گریهههههههههههه..

نخیییییییییرم نگفتم می خواستم ببینم چقدر حواست هست!!!!

شمارش هم که یادت رفته جیکولو جان!!!!

حالا گریه نکن! دفعه دیگه میگم بهت که اول بشی!!!

گریه نکن دیگهههههههه

فاطی خاکی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:02 ق.ظ http://yeganemaabod.blogfa.com

میگم من یه شصت هفتاد تا لباس سفید دارم که ازشون خسته شدم و دلم میخواد رنگاشون عوض شه از مامانت میپرسی چیکار باید بکنم؟؟؟!!۱
اون گیلاس رو دیدم هوس گیلاس کردم ....من گییییییییییییییییلاس میخواااااااااااااااااااااام..

لباسات رو بده به من! چند تا لباس رنگرزی شده بهت میدم!!

همش چشمت دنبال مال مردمه!!! به دلت بگو یه چیز دیگه بخواد

پـانـیـذ دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:59 ب.ظ http://Www.PaNizZ.BloGfa.Com

عزیزم من شمالی هستم.


!!!!!!!!!


بوووووووووووووسسسسسسسس!

چه جالب!
جای ما هم آب و هوا بخور پس!

سارای دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.zeddehaal.persianblog.ir/

سلام گیلاس جان!
چطوری...
غصه نخور عزیزم این مامانا چون زیاد دوست ندارن افراد خانواده رو یکنواخت ببینن هر چند وقت یه بار با تغییر رنگ لباساشون اونارو اپ دیت می کنن!...من که در مورد مامان خودم به این نتیجه رسیدم

راستی پیشیا خیلی نازن!...منم مثه تو دوستشون دارم!

زود زود اپ کن دلم تنگولیده نشه!

بای

آره والا!!
ولی تنوع طلبی دیگه چققققد؟؟؟؟

مثل من؟؟؟ بزن قددددش!!

ببین چه گوش به حرف میدم!!!

نگین دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:45 ب.ظ

اههههههههههههههه
سلام حاچ خانم
حالتون چطوره ؟

علیک سلام حاج آقا!!
تقبل الله!!

[ بدون نام ] دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:24 ب.ظ

نیستی باز..............:(

چشماتو باز کن منو میبینی!!

پـانـیـذ دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:50 ب.ظ http://Www.PaNizZ.BloGfa.Com

میگم نکنه این قالبه وبلاگت رو هم از لباس شویی اورده باش بیرون؟
هوووم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

نه هنوز اینو نشستم!
فک کنم اگه بشورمش نارنجی بشه!!

فائزه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:21 ب.ظ

سسسسسسسسسسسلام
سسسسسسسسسسسسلام
دیگه یادی از ما نمی کنی بی معرفت
ان قده دلم تنگولیده که
جات خالی رفتم مشهد اون جا فقط یاد مشهد پیش می افتادم و
دیگه بدون شما من هیچ جا نمی رم من فقط باشما می تونم برم مسافرت من دیگه بااین بچه لوسای قرتی نمی رم مسافرت
هیچ کدوم دست به سیاه و سفید نمی زدن من یه شب ظرفارو نشستم فردا صبح آشپزخونرو گند برداشته بود منظ جونم ببخشید سر درد دلم باز شده همین طورمی نویسم
خوب من الان حالم خوب شد
وای چه قدر حال میده این پسرارو سر کار بذاری من پایه ی این کارام
لباس شویی ما این قده خوبه من قاطی پاتی همه ی لباسارو میندازم رنگ خودشونم تحویل می گیرم
امتحانات کی تموم می شه؟ من یه ماه امتحان دارم از ۲۵ خرداد تا ۲۵ تیر
می تونم خوشحال باشم این یه ماه حد اقل در س می خونم
وقت کردی یادی از ما بکن
موبایلت چشه هرچی اس ام اس می زدم دلیوری نمی داد عوضش کردی ؟
آها یه چیز دیگه چرا دوره هارو نمی ای ؟
دیگه حرفام تموم شد
امیدوارم هرچه زودتر ببینمت
فعلا خدافظ

سلااااااااااااااااام فائزه جوووووووونم
انقدر خوشحال شدم وقتی کامنتت رو دیدم که در پوست خودم نمیگنجاندنم!!!
فک کردم فراموش شدم!!!
خیلی خیلی خیلی دلم تنگ شدههههههههههه
میفهمم چی میگی! منم دلم پره! یکی دو پست بعد اگه بشه در این مورد مینویسم!! دلم خونه از دست همینا که میگی!!
آره خیلی حال میده!! البته تقصیره خودشه!! میخواست انقدر بهش برنخوره!!
شما وضعتون خوبه! خودتو با ما فقیر بیچاره ها مقایسه نکن!!!

من آخر خرداد امتحانام تموم میشه. یه هفته پشت سر هم امتحان دارم
وااااااااای !! ۱ ماه؟؟؟ مال من یه هفته است. هیچی هم وقت درس خوندن ندارم!!

موبایلم رو از فاطمه بپرس. شماره هم از فاطمه بگیر:دییییی
یه چند وقت کار داشتم نمیشد بیام. حالا از اول تیر در خدمتم

قربونت
بوووووووووووووووووووووووس

احمد (اربابیران مرد ) سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 ق.ظ

پستت قشنگ بود اما دل و دماغ خندیدن نداشتم

آمد به سرم از آنچه میترسیدم

خوش باشی

خدافظ

مرسی ممنون
کاش برای خودت هم که شده یه لبخند میزدی
متاسفم! کاش از دست من کاری بر میومد!!
تو هم همینطور

تیده آ جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:41 ق.ظ

این مامان تو هم بدتر از مامان منه که
آدم میدونی کی بیشتر میسوزه اوننموقع که لباستو یه بار بیشتر نپوشیدی و با هزارتا سفارش میسپری دست مامانه بعد میبینی بلههههههههه یه لباس جدید تحویل گرفتی

خب منم از همین میسوووزم دیگه
اون لباس خوابم و مانتوم اصلا کثیف نبووود
یه بارم بیشتر نپوشیده بودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد