خرسی جونم

این عکس خرس کوشولوی دوست داشتنیه منه...

فدااااااااش بشم الهی... آب دهنشو نیگا کنین؟؟؟ نه! جون من نیگا کنین؟؟

عشق و علاقه من به بچه ها بر هیچ احد الناسی پوشیده نیست.... این خرسی ۲ تا داداش ۳ و ۹ ساله هم داره( خود خرسی ۷ ماهشه و پسر عموی منه!) که اونا رو هم خیلی دوست دارم. ولی خرسی یه چیز دیگست. یه جور دیگه بهش عشق میورزم....

البته مرده حرف زدن داداش خرسی هستم... وقتی حرف میزنه از بس لاو میترکونم براش، لاوهام تموم میشه! حرف زدنش خدااااااست!! برای نمونه:

 دیشب با عجله و نگرانی، بدو بدو اومد موبایل باباش رو داد دست خواهر گیلاسی و گفت:

-فسانه این شاش نداوه. سوت باش شاشش کن میخوام باسی کنم! ***

( فرزانه این شارژ نداره. زود باش شارژش کن میخوام بازی کنم!)

بابام داشت میرفت مسافرت و ایشون شصتشون خبر دار شده بود. با هیجان به بابای من میگه:

ـ عمو خوساتی آبت نره

( عمو سوغاتی یادت نره!)

*** بچه مون نابغه است. با اینکه هنوز مثل آدم حرف نمیزنه و بیش فعالی حاد داره و شب تا صبح و صبح تا شب داره روی هیکل باباش تمرین کوهنوردی میکنه ،ولی توی کار کردن با موبایل و کامپیوتر از من وارد تره!! حالا میخوای باور کن اگه نخواستی هم نکن داداش!

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

چهارشنبه صبح اصلا حالم خوب نبود ... به خاطر چند تا مساله خیلی اعصابم خورد بود... از اون روزایی هم بود که  تاکسی گیر نمیومد... همینجور که توی خیابون راه میرفتم زیر لب به زمین و زمان و هر چی جلو چشمم بود بد و بیراه میگفتم و آخرش یقه خدا رو میچسبیدم که چرا و ...

سوار اتوبوس شدم...

همچنان با خدا گلاویز بودمو یقه اش رو ول نمیکردم...

در همین حال یه پدری دست دختر بچه حدودا ۱۰-۱۲ ساله اش رو گرفت و اونو سوار اتوبوس کرد. بهش گفت بابایی مواظب خودت باش. مامانت هم فلان جا منتظرته و بعد پدر پیاده شد و دختر با صدای معصوم کودکانه ای  با پدرش خداحافظی کرد. ( تا اینجا من داشتم دختر رو از پشت میدیم) وقتی برگشت به سمتم.....

وقتی برگشت به سمتم با یه پیر زن مواجه شدم...

وحشتناک بود... تمام پوست دست و صورتش پیر بود... به خاطر جمع شدن و چروک پوستش قیافه اش به طرز فجیعی وحشتناک بود... حالت چشماش و ....

اومد بغل دست من با فاصله لب صندلی نشست... پشتشو کرد به من که از نگاهم فرار کنه... من که دیدم داره اذیت میشه سرمو کردم توی پنجره و سعی کردم بغضم رو خفه کنم...

از همه بدتر این بود که همه آدما چه زن و چه مرد با نگاهاشون داشتن دیوونش میکردن.. هیچ راه فراری هم نداشت... عذاب و رنج از این همه چشم خیره شده ، در چشماش موج میزد... نمیتونم جو اون ۱۰-۱۵ دقیقه رو که توی اتوبوس بودم توصیف کنم ...

خدایا شرمنده ام... باور  کن دیگه از این غلطا نمیکنم.... خیلی خوب موقعی چوب رو میزنی تو سرم... الان ۳ روزه دارم از عذاب وجدان میمیرم... یه لحظه چهره اش از جلو چشمم نمیره... خدایا باید چقدر شکرت رو به جا بیارم؟؟... به خاطر این همه نعمت که بهم دادی و نمیبینمشون!!!! به خاطر سلامتی که دارم و نادیده میگیرمش! اگه منم اونجوری بودم ... اگه خانواده ام اونجوری بودن!! ... الان اون  دختر و پدر مادر چی میکشن؟! حاضرن شب کارتن خوابی کنن و بی خانمان باشن ولی پوست دخترشون عادی باشه و به سن خودش نشون بده!! 

شاید برای هممون لازم باشه هر چند وقت یکبار به جای اینکه زانوی غم بغل کنیم و بشینیم و بشمریم توی زندگی چی رو نداریم، حساب کنیم خدا بهمون چی داده! و اگه هر کدوم اینا نبود اونوقت چی از خدا میخواستیم!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

خیلی حرف دارم برای نوشتن... ولی چند وقتیه حال و حوصله هیچ کاری ندارم...

فکر میکنم  این وقت سال این حال و روز رو برای خیلیا میاره!!!

 

 

 

نظرات 32 + ارسال نظر
اربابیران جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:37 ب.ظ

آخیش اول شدم

پرچمتو بذارو برگرد!

اربابیران جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:47 ب.ظ

حالا عین آدم نظرمو میدم

سلام گیلاسی

میبینم که دوره کودک دیلماجی رو هم با موفقیت به اتمام رسوندی و حالا فقط باید یه دوره مامایی رو هم بگزرونی تا تخصص کودکانت رو تمام و کمال اخذ کنی!
زیاد هم به این پسرا رو نده. یهو میبینی پس فردا رو دست خودت بلند میشه یه وبلاگ میزنه این هوا. ( دیدی چقدر منظورمه؟... این هوا )

در ضمن. اینقده لازم نیس بزنی تو سر خودت. همین که بیدار بشی کافیه

عزت زیاد

سلاام
=))
مدرک مربی گری و مجوز تاسیس مهد هم میخوام!!!

چقدر؟؟ یه بار دیگه بگو!!!
اگه بخواد رو دستم بلند بشه میکوبمش تو زمین! حالا ببین!!
جرات نداره!

اگه دوباره خوابم ببره اونوقت چی؟؟

قربونت

خانومی جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ب.ظ http://www.khoneye-ma.blogfa.com/

واقعا خدایا شکرت
منم بغض کردم

شکر!
به خودت یاداوری کن!!واقعا وقتی یه همچین مشکلاتی هست حیف نیست که تو داری اینجور خودتو برای مسائل قابل حل اذیت میکنی؟؟

رز جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.roz_e_sokhte.persianblog.ir

سلام
وایییی این خرسیت خیلی مامانه
راستی در مورد اون دختره خیای متاثر شدم

خوردنیییییییه خرسی جوونم
واقعیته دیگه!!!

اقلیما شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام دوسی!!!
این نی نی ها همه جورشون نازن!!یکیشونو دارم که دلم واسش هر وقت یه ریزه میشه،هر موقعی از روز باشه میرم میبینمش!!!
منم باهات موافقم در مورد چوب خدا!!!به سرم اومده!!!
خوش باشی!!
ایشالله با یه آپ توپ بیایی!!
فعلا بای تا های

سلام دوست جون
الهییی!! آره خیلی ناز و دوست داشتنین!!!
بزن قدش که مثل خودم نینی دوشت دالی!!

چشمک
تو هم همینطور
امیدوارم!
قربونت

jesus tears شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ http://jesustears.persianblog.ir



سلام گیلی جونم..خوبی؟؟..صمد آقا خوبن؟مادر نمونه خوبن؟!..رفیق رفقا خوبن؟! :دی
گیلاش این شاش نداوه!! =))

دلم واسه اون خانوم سوخت..از اینا گاهی می بینم البته گاهی معلول..و اینا وقتی تو خیابون راه میرن چشمشون به عکس العمل مردمه..که اگه مردم بد نگاه کنن اونا واقعا روزشون سیاه می شه..هر چند خیلی هاشون عادت می کنن..و بر اثر مرور زمان مثه سنگینی سرنوشت..سنگینی نگاه مردم هم براشون عادی می شه..

منم حوصله ندارم تو این روزا..نمی دونم..هیچی اونجوری نیس که می خوام!!..بهار هم که قوزبالاقوز شده!!

مرسی!!!
ایشون خوبن.. اوشون هم خوبن... اصغر آقا قصاب هم خوبه... همه بروبچ سلام میرسونن!! شما هم به دکتر مظاهری سلام برسون!!!
قربونت
حتما شاشش تموم شده!!
=))
میفهمم چی میگی!
منم وقتی این موارد رو میبینم خیلی ناراحت میشم!
ولی چه میشه کرد!!!
الان از اون روزاست که کلی برنامه برای هر ساعتم دارم ولی موقع عمل همش رو میذارم برای فردا! شایدم شنبه!!!
فک کنم تا آخر خرداد همین وضعیت باشه!!

نرجس شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ب.ظ

این بچههه خوردنیه....
خیلی وحشتناک بود......

بچه منو نخووووری!!!
اوهوم!!

زهرا شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:41 ب.ظ http://suryanamaskar.blogfa.com/

جونم؟؟

[ بدون نام ] شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ

شی شد؟؟؟

سارای شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:04 ب.ظ http://www.zeddehaal.persianblog.ir/

منم گاهی وقتا بعضی چیزارو که میبینم دلم میخواد همون لحظه سجده کنم و بگم خدایا مرسی.قربونت برم.ممنون که سالم منو افریدی.......
یا اینکه با یه ماچچچچچچچچچچچچ ابدار به خدا بگم مرسی....!
ولی حیف که نمی شه!

الان برای من یه سوال فنی پیش اومد!!
واکنش خدا در مقابل ماچ آبدار چیه؟؟؟
:دی

jesus شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ب.ظ

عکس بچه رو گذاشتی این جا فردا مثه فیلم زهره لو نره!!

همین الانم فک کنم بچه رو دارن تو میدون انقلاب میفروشن!!!

نگین شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ

گیلاسه من حالش چطورههههه ؟
خوبی گلم ؟
جونممممممممممممم
این بچه چه نازه
ولی یه چی بگم
من بچه رو فقط تا ۲ ساعت میتونم تحمل کنم بیشتر نه
هیچوقتم دورو برم بچه نبوده
فقط میتونم مثله عقب مونده ها بهش نگاه کنم

همیشه همینجوریه
میبینیم ولی بازم باید گله و شکایت خودمونو بکنیم
به هیچی راضی نیستیم
و ...
خدایا شکرت

هوارتا بوسسسسس

نگییین من حالش چطوره؟؟؟
کم پیدای ستاره سهیل نامرد
خوبم عزیزم
نگین اگه سقت سیاهه زودی شمتو درویش کن و حرفتو پس بگیر!
بچمون کله پا میشه الان!

الهیییی!! تو اگه پیر بشی چی میشی اونوقت؟؟؟
حوصله نوه هات رو داری مادر؟؟

آره واقعا!!!
مهم اینه که یادمون بمونه!!!!
که نمیمونه!!!!
البته اگه نتونیم فراموش کنیم هم خودش عذابه!!

شکر

بوووووووووووووووووووس( بینهایت تا!!)
فدات

ر و ز ب ه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:01 ق.ظ

درمانده ء گرفتاری های شبانه...

+ علت بی معرفتی !

بی معرفتی تو علت نداره!
ذاتت مشکل داره عزیزم!!
چشمک

خانومی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ق.ظ http://www.eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com

سلااااااااام
وای چه جیگره این کوشولو عزیزم ...
خوبی خودت گیلاسی جون؟
وای چه اون دختره که گفتی وحشتناک بوده حتی من اینجاا تصورش یه جوریم کرد بیچاره چقدر سخته

خیییییلی جیگره خرسی جووونم
چشم نزنی بچه منو!!!
مرسی عزیزم
خیلی سخته!!! هنوز تصویرش از ذهنم پاک نشده!!!

خانومی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ق.ظ http://www.eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com

سلامتی خیلی نعمت بزرگیه که متاسفانه معمولا ادما تا یه کم کسالت نداشته باشن قدرشو نمیدونن خودم که اینجورم بیشتر مواقع

دقیقا همینجوره!!
خیلی نعمت های دیگه هم هست که فراموششون میکنیم و وقتی از دست میدیمشون تازه به یادشون میفتیم!

[ بدون نام ] دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:08 ق.ظ

قربون خدا برم . عجب صحنه تکون دهنده ای رو نشونت داد. تا تو باشی دیگه با خدا دست به یقه نشی .اگرم شدی دیگه زود ول کنی

آره والا!!!
نه دیگه غلط بکنم که سفت یقه اش رو بچسبم!!
چشمک

شمیم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ق.ظ http://shamim-26.blogsky.com

نمی دونم تو کامنتی که داده بودم اسممو نوشته بودم یا نه .همون که بهت توصیه کرده بودم با خدا دست به یقه نشی

خیلی حواس پرتی شمیم جونی!!!

زه زه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ

اوکی!!

زه زه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:46 ب.ظ

ببخشید تو کامنت قبلی می خواستم اینا رو امتحان کنم!!

خواهچ میشه!!!

حمید سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:25 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com

سلام ( گل )
عذر خواهم برای کامنت بی ارتباط با مطلب شما
در پی دوستانی که بر مطلب باور من پیام گذاشته اند به وبلاگ شما رسیده ام
قصدم از گذاشتن این پیام
1 تشکر از شما برا ی لطفی که به من داشته اید و
2 دعوت از شما برای بازدید مجددتن از وبلاگم
با آرزوی بهترینها برایتان
حمید

چرا خالی میبندی؟؟؟

من کی اومدم ؟؟

پارازیت

تو روحت....

دختری با چشمانی از جنس الماس سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:45 ب.ظ http://WWW.PANIZZ.BLOGFA.COM

سلام عجیجمم..
من پانیذ هستم..
خلاصه تو عید وب زدم!
بیا پیشم قربونت برم!
خلاصه بوس نذاشتی هااااااااااااااااا

چشم حتما میام
خوشحالم که دوباره مینویسی
بووس!

دختری با چشمانی از جنس الماس سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:03 ب.ظ http://WWW.PANIZZ.BLOGFA.COM /

واییییییییییییییییییییییییییی...
گیلاسی روده بر شدم از خنده!
یعنی جواب کامنت هایی رو خوندم که مواسه عید نوشته بودم!!!!!
تازههههههههههههههه
من احتیاج به داداشت ندارممممممممممم
بعدشممممممم
دارم میرم اردو...دعا کن...
دعا کن اوتوبوس وسط راه چپ نکنه!
فردا..۷ صب باید مدرسه باشمممم
برگشتم با خداس

:دیییی
غشششششش

خیلی هم دلت بخوااد!!!
حیف داداش دسته گلم که میخوام بدمش به تو!!
عمرا!!

اردو هم که خوش گذشته بهت!!
قربونت

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ق.ظ

قربونت برم اگه خواستی لینکم کن قربون دختر گلم برم عجیجمممممممممم
ماچظظظظظظظظظظظظ

چشششم حتما
ماچ

دختری با چشمانی از جنس الماس چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ http://WWW.PANIZZ.BLOGFA.COM

ببقشیدا
اون کامنت بالایی واسه من بود:((

چشمک

آقا موشه چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ب.ظ

نینی ها خیلی نازو بلان مخصوصا اگه مث کوشولوی شما شیرین هم باشن نوه عموی منم یه سالشه دختره نمیدونی چطوری ناز میکنه اشوه میاد =)))
حالا تو ترجمه نمیکردی هیشکی نمیفهمید هووم ؟!!!

اه اه اه از این تریپا برندارین که حالم خوب نیستو این روزا همینطوره او شبا گرفتسو روزا بازسو اینا چشهههههه اصلا هوا به این خوبی یه پشه هم نیست :دی من که خوبم

راستی فک نکنی غیر زیر آبت که پیش زهرا زدم کلی هم پشت سرت گفتم خندیدما


بله خیلی هامون قدر نعمتایی که خدا بهمون داده نمیدونیم
مخصوصا سلامتی
حساب کن واسه یه چیز خیلی کوچیک که میخوایم چقد حرص میخوریم چقد با خدا لج میکنیم که بهمون بده حالا ببین این امسال این دخترا چی میکشن

خییییییییییییلیییی
آخییی!!! پس بزرگ بشه دیگه چی میییشه!!

همه میفهمیدن! من به فکر تو بودم که نمیفهمی خجالت میکشی جلوی جمع!!

حالا تو هم بیا حالمو بگیرا!! بگم؟؟ بگم که یه موشی بود قبل عید قیافش شکل ناله شده بود؟؟؟؟؟ بگم همه بدونن؟؟ بگگگگم؟؟؟؟؟

بمییری!! همین یه ذره آبرو که داشتم رو هم بر باد دادی!!
تو روووحت...

اوهوم!

شاذه پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام گیلاس جووووووونم
خوبی؟
آی گفتی! منم هروقت دلم میگیره و دارم به زمین و زمون فحش میدم، یواشکی بینش میگم خداجون چاکرتم بگذر از ما. بذار حالم خوب شه، دربست نوکرتم!

سلاااااااااااااااااااااااااام شااااذه جووووووووووون
مرسی عزیزم
خیییییلی خوشحالم که برگشتی
باور کن!!
نمیدونی چقدر!!
شما که کارت درسته خانوم! خودتو با من مقایسه نکن مامانی!!
بوووووووووووووس

کفشدوزک بدون کفش جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ق.ظ http://www.eham.blogfa.com


سلام منظ جونم ... خوبی ؟؟؟
دلم برات تنگیده ... هوس چت کردم باهات ...

چقده ناناز حرف میزنه ... آدم میخواد بخورتش
یه گاز از طرف من بگیرش

--------

بیش فعال ؟؟ اوهوم ... اتفاقا زن داداشمم بهم میگه

:دی

...

قوبونت برم .... همه چی خوبه ... مرسی که به فچرم بودی ......... !!!! هستم ... تا همیشه ...



مواظب خودت باش.... یه اس بدی نمیمیری
دوچت دارممممممم

خداپچچچچچچچچچچچچچ

مااااااچچچچچچچچچچ تفیییییییییییییییییییییی

سلااام دنی جوونم
منم هویجور

خییییییلی جیگره!!! هر کی میبینش میخواد بخوره بچه منو!!
دلدش میاد گاز بگیرم! ولی چشم! یه سفارشی!


خب هستی دیگه!!!


خوشحالم!
باش تا همیشه!!! پشیمون هم دیگه نشو!!


خب به خودتم همینو بگو!! تو میمیری من نمیمیرم؟؟؟

منم دوچت دالم

بوووووووووووووووووووس

دختری با چشمانی از جنس الماس جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:47 ب.ظ http://WWW.PANIZZ.BLOGFA.COM

سلام عزیزم..بیا..من اپ کردم

چشم عزیزم

پارمیس جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام چه عجب ...
خوب بود زیارت؟

تورو خدا تابستون هم برو

ببخشید شومخی کردم

ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ
دوست دارم
راستی من خواهر پانی ام

سلاام
کدوم زیارت؟؟
فک کردی!!!

مااااااچ
می تو
اوکیز!

خانوم زیگزاگ جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ http://Daily.30n.ir

نه به کمدی پاراگرافه اول نه به تراژدیه پاراگرافه دوم!

زندگیه دیگه! هم خوشی داره هم غم!

شاذه شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:34 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلااااااام
امروز شنبه اس گیلاس خانم و من با داستان جدید به روزم. بدو بیا تا داغه!

سلام عزیزم
اوووکی
مرسی خبر دادی

تیده آ پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:05 ب.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir


منم دلم میخواد گیه کنم
بیشتر از نگاه های اون مردم عصبی شدم
اه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد