خدا دوستم داره!!!

دلیل این غیبت نیمه صغری چیزی نبود جز خریت استادان دانشگاهمان و بس!! این مردان احمق و از خانه به دور وقتی استاد شوند، نتیجه اینگونه می شود که شد! وقتی حس مسئولیت و همراهی با بانوی خانه در مردی بمیرد، از خانه تکانی و خرت و پرت خریدن و حال و هوای عید دور می شود و در لمحه ای که همه ملت کبکشان خروس می خواند، برای دانشجویان بینوا و معصوم فرت و فرت امتحان نیم ترم میگذارند!! و دانشجویان چون حبابی شفاف ، از فرط هیجان این خبر مسرت آور،  ترق ترق میترکند!!

اگر خدا بخواهد و سه شنبه هم آخرین امتحانم را بدهم بعید میدانم دیگر در عید امتحانی مانده باشد!!

           « برگرفته از دفترچه خاطرات یک دانشجوی بخت برگشته در سده تکنولوژی »gerye

*********************************

چند روز پیش یکی از کتابای پیش دانشگاهیم رو خیلی اتفاقی از زیر یه جایی پیدا کردم

با قیافه ای که نشان دهنده حس مرور خاطرات ماندگار گذشته است و در چشمها اشک شادی جمع میشود، شروع به ورق زدن و تماشای صفحه به صفحه ی کتاب کردم!

واقعا صحنه رمانتیکی بود که  دل هر بیننده رو می لرزاند. خاطرات دانش آموزی... دوستان... دبیران دوست داشتنی... نیمکت های مدرسه... یادش بخیر که روزگاری نه چندان دور چه دانش آموز درس خون و خوبی بودم!!gerye

خوب حس گرفته بودم که یه دفعه از وسط کتاب یه سیگارت سیاه پیدا کردم!!

 این سیگارت رو سال پیش دانشگاهی به عنوان نماد چهارشنبه سوری در کنار یه نقاشی از همین روز مبارک به دیوار کلاس زده بودم تا ببینیم و آه از نهادمان بلند شود  که چقدر نگون بخت هستیم و باید در اوج سر و صدا تا دیر وقت سرمان در  کتاب بپوسد گوسفندا

توی همین حال و هوا بودم که سیگارت رو روشن کردم و از پنجره اتاقم پرت کردم بیرون! بعدش هم خیلی خوشحال بودم که بالاخره این سیگارت رو به صدا درآوردم. خیلییییی حس سبکی داشتم

چند ثانیه نگذشته بود که یه رگبار فحش از بیرون خونه به سمت داخل شلیک شد! یه نیگا به ساعت انداختم و ...........بعدش با اندکی تفکر ،ترجیح دادم بقیه روز رو در دستشویی سپری کنم! باشد که در آینده ای نزدیک ، رستگار شوم 

*********************************

بعد از یک حدود یک سال، هفته ی پیش یک دل سیر فوتبال دیدم! وای خواهر اگه بدونی چه کیفی کردم!!! نمیدونم چرا هر فصلی که تیم های محبوبم در اوج هستن من حس فوتبال دیدن ندارم! ولی هفته گذشته دیگه نتونستم از بازیه رم و رئال بگذرم!!!!  وقتی ووچینیچ گل زد دلم میخواست جای اون باشم و چند تا ملق بزنم و همه ماچم کنن!!  از همون لحظه همون حسی که در پست قبل نسبت به استخر رفتن داشتم در مورد فوتبال بازی کردن پیدا کردم!!  دیری نپایید که یه  اس ام اس رسید ! قراره دوشنبه با بچه ها بریم فوتبال بازی کنیــــــــــــــــــم[*****ا

باز هم یادش به خیر! یه زمانی برای خودم فوتبالیستی بودم!! روزم سپری نمیشد اگه چند بار در روز  توپ نمیزدم!!ا  ولی به دلیل مصدومیت های متوالی دیگه پزشک تیم بهم اجازه بازی نداد و در آن زمان نفهمید که اگر اینگونه مرا از عشقم دور کنه  روحم  ذره ذره دود میشه و در نهایت می میرهgerye

اولین مصدومیتم مربوط میشه به سال سوم راهنمایی! داشتیم روی آسفالت فوتبال بازی میکردیم که اینجانب دروازه بان بودم! اومدم توپ رو بگیرم و مثل همیشه از سنگر دفاع کنم که نمیدونم چرا مهاجم تیم حریف دست منو زیر توپ ندید! میخواست توپ رو شوت کنه امابا عاج کفشش این دست منو کشید روی آسفالت !!! انقدر عمق فاجعه زیاد بود که ناخن هام که کنده شد هیچ! به اندازه یه تانکر خون که اومد هیچ! پوست دستم که چسبید به آسفالت هیچ!  گوشت دستم هم ور اومد همینجور روی هوا آویزون بود هیچ! استخوان های انگشتام همه اش مو برداشت تا چند ماه دستم سایز دست  گوریل شده بود!!ا

اما ناامید نشدم! تنها با تغییر پست به توپ زدن ادامه دادم!سال دوم دبیرستان بودم که در پست مهاجم در حال گل زدن بودم! نا گهان مدافع تیم حریف توپ را با کله ی گیلاس اشتباه گرفت! کله ی من و توپ هر دو روی هوا بود که مدافع با هوش، با دقت بسیار  تشخیص داد که باید روی کله گیلاس هد بزند! به جون گیلاس کله به این سفتی توی عمرم ندیدم ! لامصب کله اش مثل تخته سنگ سفت بود!! همچین کوبوند پای چشمم که همون لحظه یه بادمجون دلمه ای پای چشمم سبز شد!!! اول تابستون این اتفاق افتاد! تا آخرای تابستون هنوز اثراتش بود!!!  وقتی نیم رخ بودم از یه سمت که نیگا میکردی شکل افغانیا  شده بودم( بادمجان از سایز چشم می کاهد جانم!!) از اونور که نیگا میکردی شکل گیلاس بودم  !!دقیقا این شکلی :  ا

خولاصه انقدر خوشـــــــگل و دلبر بودم که نصف خواستگارام در طول عمرم در همون زمان پیدا شدن!ا

با اراده ای فولادی همچنان فوتبال رو ادامه دادم! سال سوم دبیرستان بودم که با توجه به تجربه های تلخ گذشته در پست دفاع بازی میکردم! با جمعی از دوستان دفاع مستحکمی داشتیم که شهره ی عام و خاص بود!ا

اما در اون زمان هم شانس به گیلاس رو نکرد و در موقعیت حساسی که مهاجم حریف  بود و دروازه ی خالی و گیلاس شونصد متر اون طرف تر در حال پیاده روی و سوت زدن، بود و همه مطمئن بودند گل دیگری به پای تیم حریف نوشته شده،‌ناگهان چه میکنـــــــــــــــــــه این مهاجم!!! و توپ رو می کوفونه وسط صورت گیلاس! و در اینجا بود که کل مساحت صورت گیلاس کاملا له شد!!! در این مرحله هم تا مدتی چشمان قرمز شده ی گیلاس تار میدید! ولی خدا رو شکر به مرور زمان بینایی اش در حد عقاب بازگشت!ا

الان من همچنان به فوتبال عشق می ورزم و خوشحالم که بعد از مصدومیت های متوالی ،فردا می توانم باره دیگر در فوتبال شرکت کنم و مفید باشم!!! ورزش قسمت عمده ای از روح مرا تشکیل می دهد!! البته الان بعد چند روز تفکر و تعمق، قصد دارم در پست توپ جمع کن ایفای نقش کنم!!!ا

*********************************

ببین کارم به کجا رسیده که امروز عصر به یه کاسه آش رشته حسودی میکردم و دلم میخواست جای اون بودم

 

نظرات 21 + ارسال نظر
فائزه یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااااااام
منظ جونم خوبیییییییییییییی
ببخشید اس ام است رو دیر دیدم اخه فکر کردم باز دوستای فرزانه باهاش کار دارن چون از ۱۰ تا اس ام اسی که برام می اد فقط یکیش مال منه و باقیش مال فرزانه ست
واااااااااااااااای اینقده خوچحالم فردا فوتبال بازی می کنیم اگرچه مطمئنم بعد از بازی به دلیل زیاد تحرک داشتن و هر روز ورزش کردن از پادرد و کمر درد پس می افتیم من عاشق دفاع مستحکم شما بودم واقعا کارت با فاطمه عالی بود
اکشال نداره عوضش اگه امتحانتو خوب بدی موقع سال تحویل احساس مفید بودن می کنی که عجب سال پر باری داشتی
منظ جونم تورو خدا ۴ شنبه سوری نری بیرونا. ترقه و فشفشه و از این مواد محترقه استفاده نکن من طاقت دیدن منظ شل . و کور و کر را ندارم. این چند وقته هر چی تی وی از این موارد نشون میده یاد تو می افتم و با خودم می گم حتما منظ رو ارشاد کنم از این کارا نکنه جون هر کی دوست داری از این کارا نکن اتفاق یه بار می افته تو ام که خوش شانس ....

وای امیدوارم فردا ببینمت
فعلا خدافظ

نیناوتلویزیون دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:57 ق.ظ http://ninna-tv.blogfa.com

گیلاسی جونم؟؟؟؟
شمام فوتبال؟؟؟؟؟
ایولا

van de maan دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:17 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

سلام عزیزم!!
چه جالب من اون موقعی که رم گل زد، منم دقیقا در همون حالت تو قرار داشتم.
یادم میاد از زمانی که فهمیدم من کیم طرفدار روم ایتالیا بودم!!

تازه کجای کاری جیگر چند روز پیشم میلانو لوله کردیم!!


Vivo Roma

سیب دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:20 ب.ظ http://apple21364.blogfa.com

جنسیت شما قابل حدس نیست! فوتبال و خواستگار! نگو منافات نداره چون داره!

[ بدون نام ] دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:22 ب.ظ

اوکی...اوکی....فهمیدم! از پست استخر!

فرزانه! دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ب.ظ



سلام!!!!
هی هی
چشم!!!!دیگه دعوت نمی کنم این جاا اما اون شرووووع کرد!!!
دلت و صابون نزن!!!من یادش نیارم برا خودشم نمی خره!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 ب.ظ

دعواا!!!

مرجان سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ق.ظ http://dayy.blogsky.com

شرط میبندم اون کتاب رو از توی یخچال یا زیره تختت پیدا کردی شلخته

عیدت مبارک

شاد باشی

دوستت دارم

اربابیران سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ق.ظ

سلامی دوباره بر تنها گیلاس سخنگوی عالم

بنده بارها تاکید کرده ام و باز هم میکنم که گرچه سرطان را میشود درمان کرد اما... میان ترم درمان ندارد

من موقع ورق زدن کتابام چیزی که پیدا میکنم مقادیر فراوانی نقاشی از همه است. مخصوصا معلما. البته همیشه چرت و پرت هم تو کتابام مینوشتم که خوندن دوباره اونها دنیاییست برای خودش

البته در باره مزاحمتی که شما برای خلق الله ایجاد کردید باید تاکید کنم که خوب است. حال میدهد. احتمال دارد که من سادیست باشم اما باز هم تاکید میکنم حالللللللللل میدهد. ادامه بدهید درک میکنید

فوتبال که خوب است اما من مدتهاست مه فوتبال ندیدم. البته بازی برگشت لیورپول و اینتر رو دیدم. چه حااااااااااااااااااالی داد. لیورپول رو کلا حال میکنم البته پیش از اون بایرن

اما من باب مصدومیت عرض کنم که ... راستی قصه خربزه و لرزه رو بلت هستی که.... همون

اما نفرمودید چرا به آش رشته حسودی میکنید؟

ایام عزت مستدام

پانیذ سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ق.ظ

سلام عزیزم
من وبلاگ ندارم
ولی شاید از اول عید تا آخر عید یه وبلاگ باز کنم
اگه وبلاگ باز کردم خبرت میکنم عشقول مننن

راستی پستت رو هنوز نخوندم...
الان میرم میخونم!!
راستی امروز اعلام کردن فردا مدرسه ی ما تعطیل

هــــــــــــــــــــــــــــووووررررررااااااااااااا

پانیذ سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:57 ق.ظ



دومست دارممممممممم

م ی ث م سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:58 ق.ظ http://mrblue.blogsky.com

سلام ~~
میگما ! تو فوتبال‌های خودمونی چند تا حالت داره :
معمولآ اونایی که بازی بلد نیستن میزارن دروازه واسه خودشون حال کنن
معمولآ اونایی که بازی بلد نیستن و یه بار دروازه وایسادن و یه چیزیشون شده دیگه دروازه وای نمیستن رو الکی بهش میگن بره جلو واسه خودش حال کنه
معمولآ اونایی که دروازه وای نمستن چند باری هم رفتن جلو بازی رو خراب کردن میزارن دفاع بهش هم میگن اصلآ‌ جلو نیا که اگه کار + انجام نمیده بازی رو خراب نکنه
این معمولآها اخرش میشه همون از پشت تلویزیون فوتبال نگاه کردن
اگه اون اش، اش رشته بوده به نظر من سلیقه‌ی خوبی داری.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوروز ۸۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یوسف سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ب.ظ http://littlestar.persianblog.ir

سلام صغری خانوم..سال نوت موبالکــ..

پانیذ سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:12 ب.ظ

سال نو پیش پیش مبااارک

پانیذ سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:13 ب.ظ

پانیذ سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:30 ب.ظ

وااااااییییی
اینقده خندیدم که نگو...(من و خواهرم:پارمیس)

حالا چه اعتماد به نفسی داری؟؟؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام منظ جونم

پیشگیری بهتر از درمان است پییشاپیش دعوات می کنم تا طرف مواد محترقه نری حتی همون صدای مزخرف پرده ی گوشتو نوازش نمی کنه بلکه داغون می کنه
منظ جوووووووووووونم به خدا من دوست دارم التماس می کنم از خونه بیرون نرو
اگه قبول کنی من این شکلی می شم
قول بده خوووووووووووووب
امیدوارم که بلایی سر هیچ کسی نیاد
فعلا خدافظ

فائزه سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:57 ب.ظ

این قدر به فکرتم که اسمم یادم رفت
بالایی من بودم

لیمو چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:46 ق.ظ

ترشی نخوری حتما یه چیزی تو فوتبال در حد مارادونا یا حدا اقل حداقلش در حد بکام میشی
ببین من توصیه میکنم اون توپ جمع کنیم بیخیال شو با این تعریف هایی که کردی بعید نیست خودت و با توپ اشتباه بگیرن وقتی داری توپ میدی بهشون بگیرن بلکل شوتت کننا
از ما گفتن
اصلا عشق استا اینه که میان ترمشون رو بندازن هفته قبل از عید حال دانشجو ها رو بگیرن استاد های ما هم همین قدر مردم آزار بودن

خانومی چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:22 ق.ظ http://www.khoneye-ma.blogfa.com/

سلام گیلاسیییییییییییییییییییی نازم
حال شوما خانوم خانومای جیگگگگگگگگگگگگر؟
خوفی؟
الهی توفوتبالم بازی می کنی؟
آفریییییییییین!
من که فقط یوونتوس!!!!
ا چرا اس ام اسات نمی آد آخه؟!
آخی جدی دارین میاین ولایت ما؟!
کی؟
کجا میرین هتل؟ خوش بگذره عزیزم
عیدت هم پیشاپیش مبارک
بوس بوس

آقا موشه چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام گیلاس جوونم خوبی آبجی جونم؟؟

ایول فوتبال !!!! زیاد از فوتبال خوشم نمیاد خیلی کم میبینم !!!

ولی پایه ورزشم وحشتناک اصلا کسی که ورزش نمیکنه مریضه


منظ جون سال نو مبارک ایشاا... که سال شانست باشه از زمینو آسمون برات خوبی بباره
تعطیلات خوش بگذره
بوووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد